loading...
سايت تفريحي سانس
محمود بازدید : 81 شنبه 29 فروردین 1394 نظرات (0)




جملات طنز, جملات خنده دار

یه سری هم هستن که هی می گن ما استعداد چاقی داریم. آخه چاقی هم شد استعداد؟ چرا استعداد ریاضی نداری مثلا؟

**

******جملات کوتاه طنز*******

**
آیا می دانید مورچه ها چقدر می خوابند؟
منم نمی دانم
تا یک نمی دانم دیگر بدرود

**

******جملات کوتاه طنز*******

**

بچه که بودم بابام منو برد استانبول. بعد که بزرگ شدم فهمیدم گولم زده منو برده تبریز؛ تو تاکسی هم آهنگ ابراهیم تاتلیس گذاشته بودن که طبیعی جلوه کنه
چند بارم همینطوری رفتیم آمریکا!

**

******جملات کوتاه طنز*******

**

یکی از آرزوهام اینه که آینه خونمون با موبایلم به توافق برسن که من دقیقا چه شکلی ام

**

******جملات کوتاه طنز*******

**

اگه تو مدرسه یه درس برامون می ذاشتن با عنوان آموزش تقلب هیچ وقت تقلب یاد نمی گرفتیم

**

******جملات کوتاه طنز*******

**

بیشتر نوابغ دنیا از بین رفتند، ابن سینا، دکتر حسابی، ادیسون، انیشتین… منم دیگه حال خوشی ندارم

**

******جملات کوتاه طنز*******

**

این رستوران ها هر چی با کلاس تر می شن از حجم غذاشون کاسته می شه. یه بار رفتیم یه رستوران، یه نقطه وسط بشقاب بود دورش سس زده بودن

**

******جملات کوتاه طنز*******

**

یعنی هر موقع دیدم یه ادکلن ساختن که ماندگاریش اندازه بوی سیره، اون وقت دیگه قبول می کنم که علم پیشرفت کرده

**

******جملات کوتاه طنز*******

**

 امروز تو خیابون دوتا دختر از کنارم رد میشدن که چشمشون افتاد به تابلو تبلیغات درهای ضد سرقت، بعد خیلی جدی یکیشون به اون یکی گفت: اینا دیگه چقد بیکارن! این همه وسیله تو خونه هست کی میاد در بدزده؟ چند ساعته دارم نون و شامپو میخورم تا راحت بشم!

**

******جملات کوتاه طنز*******

**

خیلی دلم میخواست یه بار هم که شده خواب باشم یکی بیاد یواشکی روی من لحاف بکشه چراغ رو خاموش کنه و درو یواشکی ببنده؛ متاسفانه این چیزا فقط تو فیلماس.
واقعیت اینه که یکی میاد کولرو خاموش میکنه یکی دیگه لامپ رو روشن میکه درو باز میزاره میره، دو سه نفر میان بالا سرم دعوا میکنن…
تنها کسی که یواشکی میاد اونیه که میخواد شارژر رو ببره!

**

******جملات کوتاه طنز*******

**

 کم کم داریم به ایام هجوم پشه ها نزدیک می شیم، چقدر هم بزرگ شدن ماشالا تو این چند وقت

**

******جملات کوتاه طنز*******

**

 بعضیا تیپ شون یه جوریه که آدم نمی دونه دارن مسخره بازی درمیارن یا واقعا مد روزه!

**

******جملات کوتاه طنز*******

**

 اونی که داداش نداره مثل کسیه که بدون سلاح به جنگ میره

**

******جملات کوتاه طنز*******

**

 یعنی درک و شعوری که استامینوفن واسه تسکین درد آدم داره؛ بعضی از آدما ندارن

**

******جملات کوتاه طنز*******

**

 دوست داشتن کسی که دوستت نداره مثل اینه که توی فرودگاه منتظر کشتی باشی!

**

******جملات کوتاه طنز*******

**

 یه نویسنده که اسمشو فراموش کردم تو یکی از کتاباش که اسم کتابش نه یادمه نه مهمه، یه جمله میگه که عین جمله رو بلد نیستم ولی مضمونش خیلی حرف جالبی بود که چیزی ازش تو ذهنم نمونده.
شما اگر در سال جدید اون جمله رو سرلوحه زندگی قرار بدی موفق و پیروز خواهی بود!

**

******جملات کوتاه طنز*******

**

رفتم شیرینی فروشی یارو جعبه شیرینی رو 180 تا گره زده بهش گفتم داداش اگه می خوای خیالت راحت بشه روش بنویس لعنت بر پدر و مادر اونی که در جعبه رو باز کنه!
نمی دونم چرا ناراحت شد گفت اصلا شیرینی نداریم!

**

******جملات کوتاه طنز*******

**

 تو فرودگاه دیدم یه پسربچه معصوم داره واکس می فروشه. دلم سوخت گفتم برم ازش چندتا بخرم. گفتم چنده؟ پسربچه معصوم گفت 700 هزار تومن. گفتم مگه این واکس رو از چی ساختن؟ گفت این خاویاره احمق؛ واکس نیست!

**

******جملات کوتاه طنز*******

**

 از خواب پاشدم دیدم کسی خونه نیست. زنگ زدم به مامانم می بینم صدای جیغ و داد و سوت میاد. میگم: کجایین؟
مامانم با خوشحالی: ما اومدیم شهر بازی، تو مگه باهامون نیستی؟

**

******جملات کوتاه طنز*******

**

یعنی هیجانی که تو روشن نگه داشتن گوشی وقتی شارژش یه درصده و می خوای اون رو قبل از خاموش شدن به شارژ بزنی هست، تو خنثی کردن بمب نیست!

**

******جملات کوتاه طنز*******

**

 یکی از آشناهامون زده تو کار پرورش کرم خاکی. حالا یکی بخواد ازش بخره چی باید بگه؟ سلام آقا کرم داری؟

**

******جملات کوتاه طنز*******

**

 سال اسب هم تموم شد و شاهزاده سوار بر اسبم نیومد. حالا امیدوارم امسال با بز و گوسفندش از پشت کوه بیاد دیگه

**

******جملات کوتاه طنز*******

**

 من چاق نیستم، فقط استخوان بندی شکمم درشته

**

******جملات کوتاه طنز*******

**

 این سوال سال هاست ذهنم رو مشغول کرده. چرا آتش نشان ها همون طبقه اول نمی شینن که موقع ماموریت مجبور نشن از او میله سر بخورن پایین؟

**

******جملات کوتاه طنز*******

**

هیچی عذاب آورتر از زورکی خندیدن به جوک های تکراری و بی مزه فک و فامیل توی عیددیدنی ها نبود. کاش می شد یه گلوله حرومشون کرد!

**

******جملات کوتاه طنز*******
*

بچه بودیم خیر سرمون خواستیم یه کار خووب کرده باشیم دیدم یه کیسه برنج تو خونه ست برداشتم شاید نصفشو خالی کردم تو حیاط خونمون واسه اینکه پرنده ها بوخورن نوش جونشون بشه

*

 *****اعترافات طنز*****

*

اغا داشتم از خیابون رد می شدم خوردم به یه نفر هر چی وسایل دستش بود پخش شد رو زمین!برگشت بهم گفت مگه کوری جلو چشاتو نیگا کن ….نمیدونم اما فکر کنم تو فیلما یه جور دیگه بودااااا!!عشخ و عاشخی و اینا……

*

 *****اعترافات طنز*****

*

دیروز ظهر اومدم تو آسایشگاه؛ میبینم یه بوی عجیبی شبیه بوی کلم گندیده میاد…
عاقا هر چی دنبال منبع بو گشتم چیزی پیدا نکردم؛ بعدش اومدم دو دقیقه استراحت کنم که دیدم یارو اومده جورابشو جلو درچه کولر آویزون کرده تا خشک بشه‏!‏‏!‏‏!
ینی فکر کنم وقتی که داشتن عقل و شعور تقسیم میکردن؛ این یارو تو صف دستشویی بوده‏!‏‏!‏
من دیگه چیزی نمیگم؛ قضاوت با خودتون…

*

 *****اعترافات طنز*****

*

چند وقت پیش بابام بازنشسته شد امده میگه دیگه وقتم بازه میخوام برم همه جا رو بگردم (البته من وسط حرفاش امده بودم نمی دونستم منظورش خونس )میگم خیلی خوبه بابا منم با خودت ببر گفت باشه پسر گلم منم که تعجب کرده بودم چون برای بار اول بود که میگفت پسر گلم حالا بگذریم هنوز که هنوزه با بابام داریم میگردیم خونه رو تا یه نشتی شیری ترک دیواری گیر بیاریم تا بابام حوصلش سر نره

*

 *****اعترافات طنز*****

*

واکنش من به زمانی که مخاطب خاصم گفت:راننده شخصی استخدام کردم
منم مثل همه دخترا که میگن ایول چه باکلاس عجیجم امروز عصر بیا دنبالم بریم بگردیم گفتم:
-چی؟حقوقش چنده؟مگه تو خودت گواهینامه نداری؟رانندگی بلد نیستی؟؟چرا استخدامش کردی؟؟؟ولخرج!
این نشون میده من زن زندگیم بهتره دیگه کم کم منو به مادرش معرفی کنه

*

 *****اعترافات طنز*****

*

عاغا سر جلسه کنکور بعد این که آب معدنی هارو دادن بغل دستیم بعد چن دقیقه بطری رو برداشت ی تکونی بهش داد بعد خورد شماهم مث من فک میکنید ته نشین شده بوده عایا؟؟

*

 *****اعترافات طنز*****

*

به جون جفتمون اگه دروغ بگم. دیشب دختر عمم(5سالشه)اومده خونمون بدو بدو اومده پیش من بروبر وایساده منو نگا میکنه میگم چیههههه خوووووب؟دس کرده تو کیفش 1تیکه کاغذ در اورده داده من میگه بیا رفتم شماره اون پسره که میاد مهد کودکمون صحنه نمایشو درس میکنه واست گیر اوردم خععععلییییی نانازهههههه میدونم دروغ گفتن کار خیلی بدیه ولی بهش گفتم تو خیلی جیگرو مودبو باهوشییییییی بعدم دستشو زده پشتم میگه غصه نخور من برات 1شوهر خوب پیدا میکنممممممم:) ینی من هنوز نتونستم از جام بلند شم. ینی حرفاش رو قلبم هنو سنگینی میکنه لا مصصصصصصب. من 5سالم مامان بابامو از هم تخشیص نمیدادم….والا به خدااااا هعی…من برم تو افق بازم میدونم که این دس از سر من بر نمیداره ههههعععععیییییی

*

 *****اعترافات طنز*****

*

تازه خونه خریده بودیم که ……….
عموم امدش خونمون بعد سلام و احوالپرسی بهم گفتش
یه زیرشلوار برام بیار براش بردم پرسید کدو اتاق برم عوض کنم. درهای اتاقها و در وردی شبیه هم بودش منم اشتباهی در ورودی رو با اتاق خواب کنارش قاطی کردم در ورودی رو نشون دادم این بنده خدا هم رفته بود تو پاگرد دیده بود که تاریکه میخواست لامپو روشن کنه که زنگ همسایه بقلی رو زده بود که دیگه خودتون تصور کنید …….
عموی بیچارم از زن همسایه بجز فشها یه چکم خورد

*

 *****اعترافات طنز*****

*

داداشم دیروز زنگ زده به یه دختره که مزاحمش شده بود روز قبل…مکالمه شون
سلام خانوم
سلام
خانوم میشه لطفا وقت منو پس بدین
کدوم وقت
ا ا ا چه زود یادت رفت خانوم,شما دیروز زنگ نزدی گفتی چند دقیقه وقتتونو به من میدید ,شما گفتید چند دقیقه یه روز گذشته هنوز پس ندادی بهم..چه روزگاری شده ها بهه هیچ کس نمیشه اعتماد کرد

*

 *****اعترافات طنز*****

*

مخاطبه ب خیاله خودش خاصم اس داد میلاد تو اصلأ روم حساس نیستی غیرتتو نشونم بده؛بعد غروبش قرار داشتیم باهاش؛غروب شد و رفتم بیرون در حال قدم زدن بودیم که اومدم 1 خودی نشون بدم با اخم گفتم ضعیفه روسریتو بده جلو،بعدش گفت خفه شو بینم بابامم اینجور باهام نمیحرفه!
غیرتم تو حلقتون

*

 *****اعترافات طنز*****

*

اون روز با یکی از دوستام بیرون بودیم. گفت آدامس اوربیت میخوای؟؟
گفتم نه. ولی اینقدر اصرار کرد تا گفتم باشه بده…
اونم یه آدامس از تو دهنش در اورد نصفش کرد گفت بیا!!!!
من چی بگم به این؟؟

*

 *****اعترافات طنز*****

*

یادش به خیر دبستانی که بودیم ما شیفت صبح بودیم دخترا شیفت بعد از ظهر،ما هم زنگ آخر ورزش داشتیم ، دخترا هم ده پونزده دقیقه مونده به زنگ میومدن تو حیاط مدرسه و منتظر میشدن تا کلاسای خودشون شروع بشه ،عاغا ما هم جو گیر و دختر ندیده همین که میومدن تو حیاط نگا بازیمون میکردن همه میشدیم سوباسا !!! پس چی ،تازه من به این نتیجه رسیدم این خارجیا بازی های خوبشون فقط مال اینه تماشاچی خانم دارن ، والاااا

*

 *****اعترافات طنز*****

*

بد ترین خبر عمرتون رو کی بهتون داد و چی بود ؟ باباتون بهتون خبر داد کنکور قبول نشدین؟ مامانتون بهتون گفت سه تا تجدید آوردین و تابستون از سفر خبری نیست ؟ لامصب شما بگید چی‎ ‎‏ تو سفر وقتی دستشویی داری در حد انفجار بعد راننده اتوبوس بگه تا یه ساعت دیگه هیچ جایی که دستشویی داشته باشه نیست یعنی چی !!!
لایک = برو ببین چه گناهی کردی بودی که همیجین عذابی برت نازل شد ،برو توبه کن

*

 *****اعترافات طنز*****

*

وقتی بچه بودم با بچه های هم سن خودم قیر و آدامس با هم قاطی کردم زدیم به قفل در همسایه ی بغلی.
حالا فکره شو بکونین اون بد بختا بیرون بودن. اومدن موندن پشت در ماهم صحنه ی جرم ترک کردیم
دیوونه خودتی.!!!!

*

 *****اعترافات طنز*****

*

چند وقت پیش خیر سرم می خواستم شلوار بخرم رفتیم تو یه مغازه خانوم فروشنده هم کلی شلوار بیرون اورد منم چندتا انتخاب کردم رفتم پرو کنم..اولی رو پوشیدم کوچیک بود برام فرستادمش بیرون دومی رو پوشیدم یه نگاه تو اینه بهش کردم اومد بیرون جاتون خالی نشستم یه ساعت راجبش بد گفتم که این چیه و دست دومه و کی چنین اشغالی رو می پوشه و از این حرفا!!
باید به عرضتون برسونم اون خانومه فقط وفقط نگاه کرد و هیچی نگفت فقط لحظه به لحظه قرمز تر می شد..اخرسر که حرفم تموم شد یه نگاه عاقل اندر سفیه به کل هیکلم انداخت و گفت:
بچه جون شلوار خودتو پوشیدی!!
من که پریدم تو اتاق پرو..مامانم اینا که کلا ناپدید شدن….دیگه روم نمی شه برم طرفای غرب!!
ابرو نموند واسم..

*

 *****اعترافات طنز*****

*

یه بار زنگیدم خونه دوستم مهسا. لامصب صدای مامانشو خواهرش و خودش عین همه.
گفتم سلام مهسایی؟ گفت اره گفتم دروغ نگو گفت دیوونه ای بگو دیگه تند تند یه جریانو براش تعریف کردم و اخرشم بهش گفتم به مهشید(خواهرش) نگیا
دیدم خندید گفت یه لحظه واسا به مهسا بگم بیاد من مهشیدم!!!
حالا دوباره همون صدا: گفتم مهسایی؟گفت اره بابا تو چجور صدا منو تشخیص نمیدی!
گفتم زهر مار کثافت بیشعور کلی باهاش حرفیدم دوباره میخنده میگه دیگه واقعا گوشیو دارم میدم به مهسا من مامانشم!!!
واقعا من چی بگم به این خونواده؟؟
عایا سرکار گذاشتن دختر مردم کار خوبیست؟؟؟

*

 *****اعترافات طنز*****

*

این خاطره واسه خیلی سال پیشه، واسه زمانی که در دوران جاهلیت به سر می بردم
تازه یه هفته ای بود با یکی دوست شده بودم خیره سرم می خاست مخاطب خاصم بشه.تو روزتولدم این مخاطب خاصه جدید بهم زنگ زد که بیا میخام روز تولدت سوپرازت کنم، من حوصله نداشتم ببینمش هی اون اصرار می کرد که حداقل بیا هدیه تولدتو بهت بدم. هی ازون اصرار از من انکار
آخرش به خودم گفتم به یکی از دوستام اس بدم که با اون برم وتنها نرم
گفتم :شیوا جان(دوستمه) این پسره رضا گیر داده که بیا می خام سوپرایزت کنم واسم هدیه هم گرفته، منم حوصله شو ندارم توبیا باهم بریم یه ساعتی میمونیم ،شامم می خوریم بعدش در میریم.
از شانس بدم اشتباه این اس و به خود مخاطب خاصه فرستادم
سریع گوشیمو خاموش کردم سیم کارتمم در آوردمش قایمش کردم ،هنوزم که هنوزه اون سیم کارتو می بینم وحشت می کنم
دیگه قیافه منو تو اون لحظه تصور کنید
قیافه اونو زمان خوندن اس
به جان خودم تا حالا همه اس ام اسامو باید سه بار می فرستادم تا یکیش دلیوریش بیاد این هنوز نرفته دلیوریش اومد

*

 *****اعترافات طنز*****

*

عاقا اون موقه ها که طفلک شیرین زبانی بیش نبودم رفتم بقالی بعد فروشنده گف چی میخوای عمو؟منم یادم رفنه بود چی میخوام زدم زیر گریه و فرار کردم
حافظه ی دوران طفولیتم تو حلق و بینی تون

*

ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
    آمار سایت
  • کل مطالب : 284
  • کل نظرات : 18
  • افراد آنلاین : 20
  • تعداد اعضا : 0
  • آی پی امروز : 20
  • آی پی دیروز : 5
  • بازدید امروز : 25
  • باردید دیروز : 7
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 172
  • بازدید ماه : 2,824
  • بازدید سال : 10,243
  • بازدید کلی : 84,181